Masjed Soleyman مسجدسلیمان
Samstag, 8. September 2007
Freitag, 6. Juli 2007
Mittwoch, 4. Juli 2007
Dienstag, 3. Juli 2007
Freitag, 22. Juni 2007
مسجد سلیمان، شهری در حال احتضار | بخش سوم و آخر
این سرزمین به شهادت آثار باستانی فراوانی که دارد در دوره ی باستان شهری آباد و پر جمعیت و گویا پایتخت زمستانی هخامنشیان بوده است . به خاطر همین آثار باستانی است که این خطه و دیگر بخش های خوزستان را " بهشت باستان شناسان" می نامند. مسجدسلیمان شهری است با قدمتی تاریخی که بنا بر شواهد قدمت آن تا سلسله های هخامنشی و اشکانی می رسد اما متاسفانه تاکنون اقدامی برای برای حفظ آثار باستانی نشده منطقه سرمسجد که بنا بر تحقیق گریشمن ( باستان شناس فرانسوی ) آتشکده و محل عبادت مردم بوده امروزه بر اثر گذر زمان و زلزله اخیر در حال نابودی به همین صورت دیگر آثار باستانی همچون بردنشانده نیز به همین سرنوشت دچاراند .
مسجدسلیمان از لحاظ تاریخی و تحقیق کاوش باستان شناسان شهری بکر و دست نخورده باقی مانده به گونه ایی که هنوز هم بسیاری از کشاورزان اطراف شهر در هنگام شخم زدن زمین خود با اشیاء و عتیقه هایی مواجه میشوند که شاید بر اثر سهل انگاری و عدم توجه به آن ها از بین برود و این موضوع جدای از آن عتیقه هایی است که به قاچاقچیان عتیقه فروخته شده و گاهی از کشور هم خارج می شوند و کاوش های غیرقانونی بعضی افراد ، بدون آنکه توسط مرجعی به طور جدی با آنها به مقابله کنند خود یک مشکل فرهنگی است که نه تنها به تاریخ و گذشته ی شهر بلکه به تاریخ یک کشور ضربه وارد خواهد کرد و این درحالی است که این شهر هنوز از داشتن یک موزه برای خود محروم است .
شایان ذکر اسj که با وجود گذشت بیش از هشتاد سال از آغاز لوله کشی و سامانه های تلمبه آب و نیز با وجود گسترش شبکه ی آب رسانی، نزدیکی کارون، بهمراه چندین سد ساخته شده، مردم این شهرهمچنان هر 48 ساعت یکبار، حداکثر از دو ساعت آب بهره مند می شوند.
باری چاه های نفت حفر شدند و شرکت نفت سابق با جاده هایی چاه هارا به پالایشگاه و تأسیساتی نفتی خود متصل کرد و در زمین های مسطح برای کارمندان خارجی و ایرانی و همچنین کارگران، خانه ساخت . عملاً شرکت نفت سابق با حرکتی طبق نقشه هایی که هنوز در سازمان نقشه برداری شرکت نفت ضبط است به حرکن خود ادامه داد و بعد از کوتاه زمانی برای کارگران پائین دستی پس از سال 1332 نیز شهرک های کوچکی ساخت. با پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی شرکت مجوز ساخت و ساز به مردم عادی شهر را داد و کم کم به علت کمبود خانه و ازدیاد کارگران، موج تخریب جنگ و هجوم مردم عادی روستاهای اکناف به شهر اجازه داده شد در مکان های مورد نیاز شرکت نفت نبود ساختمان بسازند و مردم نیز هر نفطه ای که توان داشتند شاید خانه ای برروی بلندی ها دیوار های سنگی و گلی به صورت دخمه برافراشتند درحالی که از کوچک ترین امکان شهری برخوردار باشند. بدین ترتیب محله هایی به شکل روستا حتی به نام "مال" که در زبان بختیاری تقریبا" معنی همان ده و روستا را می دهد در یک مسیر بیست کیلومتری ساخته شدند که بعدا با اتصال به هم شهر را به وجود آوردند. شهری که پراز پست و بلندی است. ( گرچه این پستی و بلندی ها نمی تواند ضعف باشد چرا که می توان با استفاده ی بهینه از آن ها شهر را زیبا و استثنایی کرد.)
ضعف مدیریت ها و ناکارآمدی مدیران باعث شده است که شهر روز به روز نابسامان تر و زشت تر شود.شهری که شهردارش به جای تشویق مردم به ماندن و مشارکت در ساختن آن «در روزنامه ی شرق ( ویژه نامه مورخ 26 خرداد 1385 ) » سخنانی را گفتند ،که مردم شهر را هم خشمگین و هم مأیوس از ایشان نمود.نهاد شهرداری که باید به فکر شهر و رفع کمبود ها باشد، عملا از مردم نومید تر است.
ولی جدای از تمام این کمبود و کاستی ها که بسیاری از مردم به نوعی با آن خو گرفته اند، دوای درد خویش را از کسی خواستار نیستند. هرچند که کسی هم به خواسته های آنان توجهی نمی کند .
مسجدسلیمان برای رونق اقتصاد مملکت تاوان زیادی داده است و هنوز می دهد و درعوض مردمش در نهایت فقر و محرومیت به سر می برند. در گذشته در محله های غیر شرکتی از امکانات شرکت نفت مانند آب گاز و... بی بهره بودند ولی گاهی شرکت نفت نیم نگاهی به چنین محله هایی می کردند.در گذشته که گاز به شکل امروزی به خانه های مردم وصل نبود در مسجدسلیمان خانه های شرکت نفتی تماما" لوله کشی گاز داشتند. شرکت نفت برای حل مشکل سوخت مردم غیر شرکتی به آنان نفت سیاه می داد.تانکری به محلات نفت می برد و در گودالی می ریخت و مردم سطل سطل برداشت می کردند و گاهی رقابت و دعوا بر سر برداشت نفت چنان در می گرفت که بیچارگان در گودال می افتادند و سراپا نفتی می شدند؛ یا گاهی تنها شیر تانکر را باز میکردند و مردم به زیر آن رفته و به سختی نفتی را به دست می آوردند .
امروزه هم مردم شهر چندان سهمی از نفت و گاز حاصل ندارند وقتی در کوچه پس کوچه های شهر قدم بزنی شعله های فروزانی را می بینی که از دل خاک بیرون آمده اند آتشی که بر هر تازه واردی جذاب و دیدنی که گاهی توصیف آن بسیاری تنها به قصد دیدن همین موضع به مسجدسلیمان می کشاند .ولی این گازها چندان برای مردم شهر خوشایند نیستند گاهی که شعله ها سرد و خاموش می شوند بوی مشمئز کننده گاز، سطح منظقه را می پوشاند و هنوز بر کسی معلوم نیست که چرا دولت برای استخراج این گازها اقدامی به عمل نمی آورد هر چند به گفته بعضی کارشناسان تصفیه این گازها بهایی گزاف به همراه دارد ولی بازبه گفته همان کارشناسان گاز مسجدسلیمان از مرغوبیت و امتیازی برخوردار است که باعث ایجاد بازاری خاص در سطح بین المللی گردیده است .
وجود گاز و استشمام آن علاوه بر احتمال انفجار در مناطقی شهر همچون بی بیان ، کلگه ، مالکریم و... باعث گردیده که بیماری های روحی و جسمانی بسیاری پدید آید سقط جنین ناراحتی های کلیوی و تنفسی و قلبی جدای از بیماری لاعلاج دیگر به مشکلات عادی مردم این منتطقه بدل شده است . گاهاً خروج گازهای زیر زمینی بدلیل عدم اطلاع صاحبخانه و رعایت نکردن نکات ایمنی انفجارهایی هم در پی داشته است که متاسفانه باعث مرگ گروهی از مردم شده است به این موضوع هم باید اشاره کرد که گاز موجود در فضا به گونه ایی است که بر تمامی وسایل برقی تاثیر سوء داشته به نوعی که پس گذشت 3 سال قابلیت استفاده ندارند و این موضوع برای مردم فقیر این شهر مشکلی بزرگی است.
نفت هم چون گاز برای مردم شهر بی مشکل نیست ، وجود نفت که همچون چشمه ای از زیر زمین میجوشد برای بسیاری از اهالی شهر مشکلاتی را پدید آورده است که گاهی این چشمه ها از اتاقی یا محل سکونت خانواده ای می جوشد و در کنار آن به زندگی غیر مسالمت آمیز خود ادامه میدهند.
این در حالی است که سالهاست وعده و وعید مسولین در باب انتقال مردم این مناطق به محله های بی خطر تنها به یک شعار بدل شده و دیگر اثری از آن همه قیل و قال و شهر جدید و غیره نیست. این مشکلی است که خود دولت به آن دامن زده است. بدین معنا که قیمت خریداری مسکن را تا آن حد نزول داده است مناطقی که مردم نمی توانند با آن وجه اقدام به خرید خانه ایی دیگر کنند که همین موضوع سبب شده که مردم دیگر مناطق از فروش خانه های خویش خودداری کنند و زندگی در میان نفت وگاز را بپذیرند.
گفتنی است به نظر بسیاری از کارشناسان است منابع طبیعی، بیشتر مناطق شهر بر روی مخازن بزرگی از گازهای خطرناکی همچون خردل، سیانور واعصاب قرار گرفته است. که این موضوع بسیار خطرناک است اما گوش شنوایی تا کنون برای رفع این مشکلات پیدا نشده است.
زلزله های اخیر نیز در خروج گاز و نفت از دل زمین بی تاثیر نبوده است به گونه ایی که وجود این گونه زلزله ها زندگی را برای مردم شهر سخت و غیر ممکن تر از قبل ساخته است. در حالی که تاکنون هیچگونه تلاشی برای رفع این مشکل و ایمن سازی شهر از سوی مسولین امر نشده است. بنا بر نظر کارشناسان منابع طبیعی، وقوع هر انفجاری به علت وجود گازهای زیر زمینی، باعث مرگ بسیاری از مردم خواهد شد.
امکاناتی که اینک در مسجدسلیمان برپا هستند و مردم ازآن ها استفاده می کنند ریشه درخدمات رسانی شرکت نفت دارند. شرکت نفت برای مجموعه ی خود شبکه ی آبرسانی از کارون که از نزدیکی شهر می گذرد تأسیس کرد و در کنار آبرسانی به تأسیسات و منازل کارمندان وکارگران خود در هر محله ی غیر شرکت نفتی یک شیر عمومی نصب کرده بود و هرچند وقت یک بار،ساعتی به مردم آب می رساند.البته بیشتر مردم غیر شرکتی علاوه بر استفاده از چنین شیرهایی به ناچار از خانه های شرکت نفتی ها گدایی آب هم می کردند. در آغاز دهه ی پنجاه سازمان آب اقدام به لوله کشی به محله ها کرد .این لوله کشی، آب را ازبخشی از رودخانه ی کارون که معروف به" گدار" است بدون تصفیه و با شبکه ی فلزی و بر سطح زمین به خانه ها می رساند و از آن زمان تا به حال آب جیره بندی است و حداقل هر 48ساعت یک بار از2ساعت مردم شهر از آب برخوردارند طبق برنامه ی سازمان آب به هرمحله در هر 48 ساعت دو ساعت آب تعلق می گیرد و پس از این دو ساعت ، تا نوبت بعدی آب قطع می شود.البته گاهی هفته ها مردم شهر از نعمت آب محروم هستند بدون آن که علت قطعی آن را بدانند. این در حالی است که از سرچشمه ی های کارون که از قضا سرچشمه ی آن،«مناطق سردسیری چهارمحال بختیاری است» آب را به سرزمین های دور منتقل میکنند ولی آب را از 10یا 15 کیلومتری نمی توانند به شهر منتقل کنند و نبود آب بخصوص در گرمای جانفرسای تابستان عرصه را بر بسیاری از مردم شهر تنگ کرده است و به واقع مسجدسلیمان شهر لوله های بی آب است!
مسجدسلیمان شهری است که رودخانه کارون خروشان بی اعتنا به مردم این شهر از چند کیلومتری آن عبور می کند و به خلیج فارس می ریزد و به دو سد عظیم در آن سوی کوه می نگرد ولی شهر در بی آبی مفرط به سرمی برد و گاهی در گرمای 50 درجه ی تابستان هفته ها محروم از آب است در اطراف مسجدسلیمان سد های متعددی ساخته شده اند که بسیاری دارای موقعیتی مطرح در سطح کشور می باشند ، که متاسفانه این سدها نیز همانند نفت سودی برای مردم نداشته و مردم شهر نه تنها از نعمت آبی مستمر محرومند بلکه در گرمای طاقت فرسا تابستان باید قطع گاه و بیگاه برق را نیز تحمل کنند و تنها ثمره این سدها حالت هوایی شرجی است که نصیب مردم شهر شده که در گذشته به یمن کوهستانی بودن از این یک بلا در شهر خبری نبوده است .
مسجدسلیمان شهری است که به نوعی در یک بن بست کوهستانی جا گرفته بیش از16 سال است که وعده احداث تونل« دلا» برای پیوند دادن مسجدسلیمان به استان چهار محال بختیاری به مردم داده شده است ولی دریغ از تحقق این وعده در حالی که احداث این تونل نه تنها شهر بلکه باعث پیشرفت شهرهای دیگراستان هم خواهد شد.
در ورودی شهر خانه های بتونی هوانیروز است، که قدمت آنها به سالهای قبل انقلاب باز میگردد که جز تعداد محدودی بسیاری از آنها نیمه کاره مانده اند. طی این 30 سال در زیر باد و باران و آفتاب استحکام خود را از دست داده اندو شاید به تکمیل آنها و در اختیار مردم گذاشتن آن می توانستند در این 30 ساله شهر را بنا بر وعده هر ساله به منطقه امن منتقل کنند.
بدلیل عدم رشد شرکت نفت، وابستگی کامل شهر به نفت، بیکاری در شهر رشدی روزافزون داشته است .علت اصلی بیکاری در واقع عدم اجرای برنامه هایی بود که سابق بر این طرح و لوایح آنها مطرح شده بود. و همین وعده ها در گزشته ای نه چندان دور انگیزه ای شد برای کوچ و مهاجرت مردم به این شهر... در گذشته مسجدسلیمان دارای صنایع فعال پالایش نفت و آسفالت سازی ، استخراج و تصفیه گوگرد بوده است که اکنون غیر فعال شده ، این بیکاری باعث کاهش درآمد خانوار و روی آوردن بیشتر نیروی کار به بازار ناشناخته ای همچون قاچاق مواد مخدر شده است.
با وجودی که مسجدسلیمان روزگاری در همه چیز در ایران اولین بود اینک جزء آخرین هاست :
* در شهری که چشمه های نفت و گاز از مردم سلب آسایش کرده اند مردم تااین لحظه از گاز شهری محروم اند.
* شهری که در آمد هنگفتی نصیب دولت کرده است وهنوز می کند : خیابان هایش آسفالت درستی ندارد. اگر هم آسفالت شود به علت غیر استاندارد بودن و تراکم گاز و نفت در سطح زمین، بسرعت ازبین می رود.
* یک مترمربع تفریحگاه استاندارد و اصولی وجود ندارد.
* خیابان هایش پیاده رو و جدول و جوی کناره برای دفع آب باران ندارد و فاضلاب ها در سطح خیابان ها و کوچه ها جاری است.
* شهر ظاهرا" شهرداری دارد ولی نظارتی برامور شهر نمی شود.
* فروشندگان مواد مخدر به راحتی مشغول خرید و فروشند.
* شهرداری که خود باید متولی امور شهری و مشوق مردم در بهداشت باشد، شهر را به زباله دانی تبدیل کرده است.
* شهری که روزگاری بیش از ده سینمای فعال داشت اینک یک سینمای فعال ندارد..
* شهر استعداد زیبا شدن را دارد ولی کسی که فکر و عمل این زیباشدن را داشته باشد در مصدر کار نیست.
* فقر بیداد می کند ، مردم در فقیرانه ترین منازل با کمترین امکانات روزگار را میگذرانند.
*سهم مسجدسلیمان از فروش نفت نسبت به دیگر شهرهای کشور بسیار ناچیز است.
* با وجود کارخانه ی سیمان و ...و عبور ماشین های سنگین جاده ی کمربندی در اطراف این شهر وجود ندارد و این نوع ماشین ها در تمام مدت شبانه روز از خیابان های تنگ و تاریک شهر می گذرند وامنیت و آسایش را از مردم می گیرند و باعث دردسر آنان می شوند.
فی الواقع مسجدسلیمان شهر سکون و بی حرکتی است که به ندرت تغییر شگرفی در آن رخ میدهد. در این شهر از پارک به معنای واقعی آن خبری نیست، سینمایی برای دیدن نیست اینجا نه فرهنگسرایی است و نه کتابخانه ایی عظیم و معتبر و همه چیز انگار در یک ثبات چند ساله بر جای خود مانده است و هر چه هست خود تا چند صباحی دیگر به آثار باستانی بدل خواهد شد از بیمارستان گرفته تا پلی که کوچه پس کوچه های شهر را به هم وصل میکند همه نام گذشته را برخود دارند، پلهایی که دیگر حتی به سختی یک ماشین از آنها میتوانند عبور کنند.
مدرسه ها گاهی خراب میشوند و بنایی جدید ساخته میشوند با همان نام و معیار دریغ از یک تحول، یک فکر نو و یا بنایی در مکانی جدید ! در حالی که همین مدارس قدیمی خود جزیی از تاریخ شهرند که تنها باید به مرمت آنها پرداخت نه تخریب و از بین بردن آنها .
با این همه تفاسیری که در این مقال و دو نوشتار قبلی گفته شد، باید بصراحت گفت که دومین دوره رکود شهر و در جا زدن پی در پی آن شروع شده که معلوم نیست این بار هم باید در انتظار جوشش دوباره نفت از زمین باشیم یا با چشم خویش، نابودی شهری را به نظاره بنشینیم که به حق ، دینی بزرگ ، بر گردن همه شهرهای ایران دارد .
***پویه مددی
مسجدسلیمان از لحاظ تاریخی و تحقیق کاوش باستان شناسان شهری بکر و دست نخورده باقی مانده به گونه ایی که هنوز هم بسیاری از کشاورزان اطراف شهر در هنگام شخم زدن زمین خود با اشیاء و عتیقه هایی مواجه میشوند که شاید بر اثر سهل انگاری و عدم توجه به آن ها از بین برود و این موضوع جدای از آن عتیقه هایی است که به قاچاقچیان عتیقه فروخته شده و گاهی از کشور هم خارج می شوند و کاوش های غیرقانونی بعضی افراد ، بدون آنکه توسط مرجعی به طور جدی با آنها به مقابله کنند خود یک مشکل فرهنگی است که نه تنها به تاریخ و گذشته ی شهر بلکه به تاریخ یک کشور ضربه وارد خواهد کرد و این درحالی است که این شهر هنوز از داشتن یک موزه برای خود محروم است .
شایان ذکر اسj که با وجود گذشت بیش از هشتاد سال از آغاز لوله کشی و سامانه های تلمبه آب و نیز با وجود گسترش شبکه ی آب رسانی، نزدیکی کارون، بهمراه چندین سد ساخته شده، مردم این شهرهمچنان هر 48 ساعت یکبار، حداکثر از دو ساعت آب بهره مند می شوند.
باری چاه های نفت حفر شدند و شرکت نفت سابق با جاده هایی چاه هارا به پالایشگاه و تأسیساتی نفتی خود متصل کرد و در زمین های مسطح برای کارمندان خارجی و ایرانی و همچنین کارگران، خانه ساخت . عملاً شرکت نفت سابق با حرکتی طبق نقشه هایی که هنوز در سازمان نقشه برداری شرکت نفت ضبط است به حرکن خود ادامه داد و بعد از کوتاه زمانی برای کارگران پائین دستی پس از سال 1332 نیز شهرک های کوچکی ساخت. با پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی شرکت مجوز ساخت و ساز به مردم عادی شهر را داد و کم کم به علت کمبود خانه و ازدیاد کارگران، موج تخریب جنگ و هجوم مردم عادی روستاهای اکناف به شهر اجازه داده شد در مکان های مورد نیاز شرکت نفت نبود ساختمان بسازند و مردم نیز هر نفطه ای که توان داشتند شاید خانه ای برروی بلندی ها دیوار های سنگی و گلی به صورت دخمه برافراشتند درحالی که از کوچک ترین امکان شهری برخوردار باشند. بدین ترتیب محله هایی به شکل روستا حتی به نام "مال" که در زبان بختیاری تقریبا" معنی همان ده و روستا را می دهد در یک مسیر بیست کیلومتری ساخته شدند که بعدا با اتصال به هم شهر را به وجود آوردند. شهری که پراز پست و بلندی است. ( گرچه این پستی و بلندی ها نمی تواند ضعف باشد چرا که می توان با استفاده ی بهینه از آن ها شهر را زیبا و استثنایی کرد.)
ضعف مدیریت ها و ناکارآمدی مدیران باعث شده است که شهر روز به روز نابسامان تر و زشت تر شود.شهری که شهردارش به جای تشویق مردم به ماندن و مشارکت در ساختن آن «در روزنامه ی شرق ( ویژه نامه مورخ 26 خرداد 1385 ) » سخنانی را گفتند ،که مردم شهر را هم خشمگین و هم مأیوس از ایشان نمود.نهاد شهرداری که باید به فکر شهر و رفع کمبود ها باشد، عملا از مردم نومید تر است.
ولی جدای از تمام این کمبود و کاستی ها که بسیاری از مردم به نوعی با آن خو گرفته اند، دوای درد خویش را از کسی خواستار نیستند. هرچند که کسی هم به خواسته های آنان توجهی نمی کند .
مسجدسلیمان برای رونق اقتصاد مملکت تاوان زیادی داده است و هنوز می دهد و درعوض مردمش در نهایت فقر و محرومیت به سر می برند. در گذشته در محله های غیر شرکتی از امکانات شرکت نفت مانند آب گاز و... بی بهره بودند ولی گاهی شرکت نفت نیم نگاهی به چنین محله هایی می کردند.در گذشته که گاز به شکل امروزی به خانه های مردم وصل نبود در مسجدسلیمان خانه های شرکت نفتی تماما" لوله کشی گاز داشتند. شرکت نفت برای حل مشکل سوخت مردم غیر شرکتی به آنان نفت سیاه می داد.تانکری به محلات نفت می برد و در گودالی می ریخت و مردم سطل سطل برداشت می کردند و گاهی رقابت و دعوا بر سر برداشت نفت چنان در می گرفت که بیچارگان در گودال می افتادند و سراپا نفتی می شدند؛ یا گاهی تنها شیر تانکر را باز میکردند و مردم به زیر آن رفته و به سختی نفتی را به دست می آوردند .
امروزه هم مردم شهر چندان سهمی از نفت و گاز حاصل ندارند وقتی در کوچه پس کوچه های شهر قدم بزنی شعله های فروزانی را می بینی که از دل خاک بیرون آمده اند آتشی که بر هر تازه واردی جذاب و دیدنی که گاهی توصیف آن بسیاری تنها به قصد دیدن همین موضع به مسجدسلیمان می کشاند .ولی این گازها چندان برای مردم شهر خوشایند نیستند گاهی که شعله ها سرد و خاموش می شوند بوی مشمئز کننده گاز، سطح منظقه را می پوشاند و هنوز بر کسی معلوم نیست که چرا دولت برای استخراج این گازها اقدامی به عمل نمی آورد هر چند به گفته بعضی کارشناسان تصفیه این گازها بهایی گزاف به همراه دارد ولی بازبه گفته همان کارشناسان گاز مسجدسلیمان از مرغوبیت و امتیازی برخوردار است که باعث ایجاد بازاری خاص در سطح بین المللی گردیده است .
وجود گاز و استشمام آن علاوه بر احتمال انفجار در مناطقی شهر همچون بی بیان ، کلگه ، مالکریم و... باعث گردیده که بیماری های روحی و جسمانی بسیاری پدید آید سقط جنین ناراحتی های کلیوی و تنفسی و قلبی جدای از بیماری لاعلاج دیگر به مشکلات عادی مردم این منتطقه بدل شده است . گاهاً خروج گازهای زیر زمینی بدلیل عدم اطلاع صاحبخانه و رعایت نکردن نکات ایمنی انفجارهایی هم در پی داشته است که متاسفانه باعث مرگ گروهی از مردم شده است به این موضوع هم باید اشاره کرد که گاز موجود در فضا به گونه ایی است که بر تمامی وسایل برقی تاثیر سوء داشته به نوعی که پس گذشت 3 سال قابلیت استفاده ندارند و این موضوع برای مردم فقیر این شهر مشکلی بزرگی است.
نفت هم چون گاز برای مردم شهر بی مشکل نیست ، وجود نفت که همچون چشمه ای از زیر زمین میجوشد برای بسیاری از اهالی شهر مشکلاتی را پدید آورده است که گاهی این چشمه ها از اتاقی یا محل سکونت خانواده ای می جوشد و در کنار آن به زندگی غیر مسالمت آمیز خود ادامه میدهند.
این در حالی است که سالهاست وعده و وعید مسولین در باب انتقال مردم این مناطق به محله های بی خطر تنها به یک شعار بدل شده و دیگر اثری از آن همه قیل و قال و شهر جدید و غیره نیست. این مشکلی است که خود دولت به آن دامن زده است. بدین معنا که قیمت خریداری مسکن را تا آن حد نزول داده است مناطقی که مردم نمی توانند با آن وجه اقدام به خرید خانه ایی دیگر کنند که همین موضوع سبب شده که مردم دیگر مناطق از فروش خانه های خویش خودداری کنند و زندگی در میان نفت وگاز را بپذیرند.
گفتنی است به نظر بسیاری از کارشناسان است منابع طبیعی، بیشتر مناطق شهر بر روی مخازن بزرگی از گازهای خطرناکی همچون خردل، سیانور واعصاب قرار گرفته است. که این موضوع بسیار خطرناک است اما گوش شنوایی تا کنون برای رفع این مشکلات پیدا نشده است.
زلزله های اخیر نیز در خروج گاز و نفت از دل زمین بی تاثیر نبوده است به گونه ایی که وجود این گونه زلزله ها زندگی را برای مردم شهر سخت و غیر ممکن تر از قبل ساخته است. در حالی که تاکنون هیچگونه تلاشی برای رفع این مشکل و ایمن سازی شهر از سوی مسولین امر نشده است. بنا بر نظر کارشناسان منابع طبیعی، وقوع هر انفجاری به علت وجود گازهای زیر زمینی، باعث مرگ بسیاری از مردم خواهد شد.
امکاناتی که اینک در مسجدسلیمان برپا هستند و مردم ازآن ها استفاده می کنند ریشه درخدمات رسانی شرکت نفت دارند. شرکت نفت برای مجموعه ی خود شبکه ی آبرسانی از کارون که از نزدیکی شهر می گذرد تأسیس کرد و در کنار آبرسانی به تأسیسات و منازل کارمندان وکارگران خود در هر محله ی غیر شرکت نفتی یک شیر عمومی نصب کرده بود و هرچند وقت یک بار،ساعتی به مردم آب می رساند.البته بیشتر مردم غیر شرکتی علاوه بر استفاده از چنین شیرهایی به ناچار از خانه های شرکت نفتی ها گدایی آب هم می کردند. در آغاز دهه ی پنجاه سازمان آب اقدام به لوله کشی به محله ها کرد .این لوله کشی، آب را ازبخشی از رودخانه ی کارون که معروف به" گدار" است بدون تصفیه و با شبکه ی فلزی و بر سطح زمین به خانه ها می رساند و از آن زمان تا به حال آب جیره بندی است و حداقل هر 48ساعت یک بار از2ساعت مردم شهر از آب برخوردارند طبق برنامه ی سازمان آب به هرمحله در هر 48 ساعت دو ساعت آب تعلق می گیرد و پس از این دو ساعت ، تا نوبت بعدی آب قطع می شود.البته گاهی هفته ها مردم شهر از نعمت آب محروم هستند بدون آن که علت قطعی آن را بدانند. این در حالی است که از سرچشمه ی های کارون که از قضا سرچشمه ی آن،«مناطق سردسیری چهارمحال بختیاری است» آب را به سرزمین های دور منتقل میکنند ولی آب را از 10یا 15 کیلومتری نمی توانند به شهر منتقل کنند و نبود آب بخصوص در گرمای جانفرسای تابستان عرصه را بر بسیاری از مردم شهر تنگ کرده است و به واقع مسجدسلیمان شهر لوله های بی آب است!
مسجدسلیمان شهری است که رودخانه کارون خروشان بی اعتنا به مردم این شهر از چند کیلومتری آن عبور می کند و به خلیج فارس می ریزد و به دو سد عظیم در آن سوی کوه می نگرد ولی شهر در بی آبی مفرط به سرمی برد و گاهی در گرمای 50 درجه ی تابستان هفته ها محروم از آب است در اطراف مسجدسلیمان سد های متعددی ساخته شده اند که بسیاری دارای موقعیتی مطرح در سطح کشور می باشند ، که متاسفانه این سدها نیز همانند نفت سودی برای مردم نداشته و مردم شهر نه تنها از نعمت آبی مستمر محرومند بلکه در گرمای طاقت فرسا تابستان باید قطع گاه و بیگاه برق را نیز تحمل کنند و تنها ثمره این سدها حالت هوایی شرجی است که نصیب مردم شهر شده که در گذشته به یمن کوهستانی بودن از این یک بلا در شهر خبری نبوده است .
مسجدسلیمان شهری است که به نوعی در یک بن بست کوهستانی جا گرفته بیش از16 سال است که وعده احداث تونل« دلا» برای پیوند دادن مسجدسلیمان به استان چهار محال بختیاری به مردم داده شده است ولی دریغ از تحقق این وعده در حالی که احداث این تونل نه تنها شهر بلکه باعث پیشرفت شهرهای دیگراستان هم خواهد شد.
در ورودی شهر خانه های بتونی هوانیروز است، که قدمت آنها به سالهای قبل انقلاب باز میگردد که جز تعداد محدودی بسیاری از آنها نیمه کاره مانده اند. طی این 30 سال در زیر باد و باران و آفتاب استحکام خود را از دست داده اندو شاید به تکمیل آنها و در اختیار مردم گذاشتن آن می توانستند در این 30 ساله شهر را بنا بر وعده هر ساله به منطقه امن منتقل کنند.
بدلیل عدم رشد شرکت نفت، وابستگی کامل شهر به نفت، بیکاری در شهر رشدی روزافزون داشته است .علت اصلی بیکاری در واقع عدم اجرای برنامه هایی بود که سابق بر این طرح و لوایح آنها مطرح شده بود. و همین وعده ها در گزشته ای نه چندان دور انگیزه ای شد برای کوچ و مهاجرت مردم به این شهر... در گذشته مسجدسلیمان دارای صنایع فعال پالایش نفت و آسفالت سازی ، استخراج و تصفیه گوگرد بوده است که اکنون غیر فعال شده ، این بیکاری باعث کاهش درآمد خانوار و روی آوردن بیشتر نیروی کار به بازار ناشناخته ای همچون قاچاق مواد مخدر شده است.
با وجودی که مسجدسلیمان روزگاری در همه چیز در ایران اولین بود اینک جزء آخرین هاست :
* در شهری که چشمه های نفت و گاز از مردم سلب آسایش کرده اند مردم تااین لحظه از گاز شهری محروم اند.
* شهری که در آمد هنگفتی نصیب دولت کرده است وهنوز می کند : خیابان هایش آسفالت درستی ندارد. اگر هم آسفالت شود به علت غیر استاندارد بودن و تراکم گاز و نفت در سطح زمین، بسرعت ازبین می رود.
* یک مترمربع تفریحگاه استاندارد و اصولی وجود ندارد.
* خیابان هایش پیاده رو و جدول و جوی کناره برای دفع آب باران ندارد و فاضلاب ها در سطح خیابان ها و کوچه ها جاری است.
* شهر ظاهرا" شهرداری دارد ولی نظارتی برامور شهر نمی شود.
* فروشندگان مواد مخدر به راحتی مشغول خرید و فروشند.
* شهرداری که خود باید متولی امور شهری و مشوق مردم در بهداشت باشد، شهر را به زباله دانی تبدیل کرده است.
* شهری که روزگاری بیش از ده سینمای فعال داشت اینک یک سینمای فعال ندارد..
* شهر استعداد زیبا شدن را دارد ولی کسی که فکر و عمل این زیباشدن را داشته باشد در مصدر کار نیست.
* فقر بیداد می کند ، مردم در فقیرانه ترین منازل با کمترین امکانات روزگار را میگذرانند.
*سهم مسجدسلیمان از فروش نفت نسبت به دیگر شهرهای کشور بسیار ناچیز است.
* با وجود کارخانه ی سیمان و ...و عبور ماشین های سنگین جاده ی کمربندی در اطراف این شهر وجود ندارد و این نوع ماشین ها در تمام مدت شبانه روز از خیابان های تنگ و تاریک شهر می گذرند وامنیت و آسایش را از مردم می گیرند و باعث دردسر آنان می شوند.
فی الواقع مسجدسلیمان شهر سکون و بی حرکتی است که به ندرت تغییر شگرفی در آن رخ میدهد. در این شهر از پارک به معنای واقعی آن خبری نیست، سینمایی برای دیدن نیست اینجا نه فرهنگسرایی است و نه کتابخانه ایی عظیم و معتبر و همه چیز انگار در یک ثبات چند ساله بر جای خود مانده است و هر چه هست خود تا چند صباحی دیگر به آثار باستانی بدل خواهد شد از بیمارستان گرفته تا پلی که کوچه پس کوچه های شهر را به هم وصل میکند همه نام گذشته را برخود دارند، پلهایی که دیگر حتی به سختی یک ماشین از آنها میتوانند عبور کنند.
مدرسه ها گاهی خراب میشوند و بنایی جدید ساخته میشوند با همان نام و معیار دریغ از یک تحول، یک فکر نو و یا بنایی در مکانی جدید ! در حالی که همین مدارس قدیمی خود جزیی از تاریخ شهرند که تنها باید به مرمت آنها پرداخت نه تخریب و از بین بردن آنها .
با این همه تفاسیری که در این مقال و دو نوشتار قبلی گفته شد، باید بصراحت گفت که دومین دوره رکود شهر و در جا زدن پی در پی آن شروع شده که معلوم نیست این بار هم باید در انتظار جوشش دوباره نفت از زمین باشیم یا با چشم خویش، نابودی شهری را به نظاره بنشینیم که به حق ، دینی بزرگ ، بر گردن همه شهرهای ایران دارد .
***پویه مددی
Montag, 18. Juni 2007
مسجد سلیمان، شهری در حال احتضار | بخش دوم
شروع جنگ یعنی پایان آن همه تلاش برای ساختن واین بار نفت بنا را بر آبادانی شهرنگذاشته بود. به علت وجود پایگاههای نفتی شهر مورد حملات پی در پی قرار گرفت و تمام آن داشتنی هایش را از دست داد . مسجدسلیمان امروزی تفاوت بسیاری با آنچه در ذهن مردمان گذشته آن ثبت شده، دارد.
مسجدسلیمان که روزی از تمامی امکانات یک جامعه شهری بهره مند بود،امروزه حتی از کوچکترین امکانات رفاهی محروم است نبود مراکز درمانی مناسب از جمله مراکز معالجعه تخصصی و بیمارستانی مجهز برای بستری و درمان بیماران، مردم شهر را عاجز کرده است. آنها یا مجبورند با صرف هزینه های گزاف به شوشتر یا دزفول برای مراجعه به بیمارستان دکنر گنجویان بروند و یا به مرکز استان، اهواز سفر کرده تا مورد معالجه قرار گیرند. حال با توجه به اینکه راه های ارتباطی این شهر به دیگر شهرهای استان از کمترین استاندارد جاده های بین شهری برخوردار است، این سفرها خالی از خطر نیست. برای نمونه بیماری با وضع قلبی وخیم و اورژانسی بود که برای درمان به مرکز استان اعزام شده بود، اما به دلیل تصادف در راه حتی به مرکز درمانی اهواز هم نرسید.
این شهر در امکانات تفریحی و فرهنگی از جمله سینما، کتابخانه، فرهنگسرا، پارک شهربازی نیز فقیر است. تنها فرهنگسرایی که سالهاست قول سا خت انش را در بوق کرنا کرده اند مدتهاست نیمه کاره به حال خود رها شده و تنها کتابخانه شهر فاقد کتب جدید و به روز است. تنها پارک شهر نیز که در منطقه پنج بنگله واقع شده در بیشترساعات روز بسته است. و البته باید گفت که به علت وجود مواد فرشان و معتادان محیط آن ، چندان خانوادگی نیست و پارکهای طبیعی دیگر هم به علت دور بودن از مناطق مسکونی شهر چندان با استقبال مردم مواجه نشده اند.
رشد روز افزون بیکاران برای جامعه شهری تبدیل به مشکل بزرگ شده است. با توجه به اینکه در اطراف این شهر مراکز اشتغال زایی همچون سدهای شهید عباسپور،گتوند و مراکز اکتشافی نفت وجود دارد، اما اغلب جوانان این شهر در یافتن کار عاجزند. دلیل عمده این رونق بیکاری آنست که این مراکز چه تولیدی، چه صنعتی و چه خدماتی از نیروهای سایر استان های دیگر استفاده کرده و از متقاضیان بومی کمتر استفاده می کنند.
با توجه به موضوعات فوق اغلب جوانان در اولین فرصت از این شهر مهاجرت می کنند و اغلب آنهایی که توانی برای مهاجرت به شهرهای دیگر،ادامه تحصیل و کاریابی ندارند براحتی در دام گسترده خلافکاران گرفتار می شوند.
همین موضوع ، یعنی نبود مراکز تفریحی برای صرف اوقات فراغت و عدم اشتغال جوانان به کارهای انرژی سوز خود باعث بوجود آمدن و رشد روزافزون بلای خانمان سوز یعنی اعتیاد در سطح شهر شده است. بطور متوسط می توان گفت: که کمتر خانواده ایی را می بینید که به نحوی با این معضل دست و پنجه نرم نکند. تنها کافی است دراطراف و مرکز شهر پیاده روی کنید. - مهم نیست منطقه فقیر نشین باشد یا نه- به سادگی جوانانی را می بینید که یا در حال خرید و یا فروش مواد مخدر هستند. جوانانی که از پی لحظه تفریح شاد بودن به دامان این مواد افیونی پناه برده اند .
مرگ بر اثر استفاده از مواد اعتیاد آور در شهر به صورت عادی در آمده وجود مناطق کوهستانی در اطراف شهر، استفاده و استعمال این مواد را برای معتادین آسان تر کرده به گونه ایی که در صورت استفاده نا بجا و یا نامرغوب بودن مواد در آن لحظه امکان رساندن آن به بیمارستان وجود ندارد که همین موضوع باعث مرگ می شود که البته بدلیل صیانت از آبروی خانواده آمار دقیقی از این موارد نیز وجود ندارد.
زمانی نیز اختلافاتی میان شبه گروههای مافیایی مختلف که هر محله را بر اساسی بین خود تقسیم کرده اند صورت میگیرد که این اختلافات منجر به ضد و خورد می شود.
این تنش ها عملا باعث سلب آسایش خانواده ها و عابرین شده و بقولی امنیت عبور و مرور را به خطر می اندازد. کم نیستند افرادی که به این گونه کشته می شوند. متاسفانه در گذشته مناطق خاصی از شهر متعلق به اینگونه افراد و مواد فروشان بود به گونه ای که هر کس میدانست از تردد در این مناطق باید خودداری کند اما امروزه به علت عدم مبارزه با اینگونه افراد و افزون شدن تعداد آنها در تمامی نواحی شهر به طور گسترده به پخش و فروش مواد مشغولند و حتی پا را فراتر نهاده و خانه هایی هم برای استعمال اینگونه مواد در اختیار معتادان میگذارند. این در حالی است که در شهرهای کوچک همچون مسجدسلیمان، خانوار اسکان یافته در اغلب موارد همسایه جنبی را براحتی می شناسد. همین موضوع اسباب دردسر برای مردم ایجاد کرده که گاهاً خانواده ها را حتی با فروش زیر قیمت خانه خود ، مجبور به ترک آن محله نموده است .
در بسیاری موارد هم دیده شده که این افراد ، خانوادگی در امر خرید و فروش مواد مخدر مشغولند یعنی زشتی این موضوع در بین افراد خانواده از بین رفته است که همین به دامنه دار شدن این موضوع کممک بسیار میکند که نه از تعداد معتاد و نه مواد مفروشان می کاهد.
بصراحت میتوان گفت تاکنون هیچ اقدام قاطعی از سوی مراجع قضایی برای مبارزه با این معضل ، انجام نشده است و حتی افرادی که در این امر دارای اسم و رسمی در سطح شهر شده اند و هرزگاهی اسباب دردسری را برای مردم شهر مهیا میکنند ، برخورد جدی با آنها نمی شود. به همین سبب اینگونه جرایم در اذهان عمومی تبدیل به هنجار میشود، مطمئنا وقتی ترس از قانون و مجازات نباشد عاملین به راحتی دست به هر گونه اقدامی میزنند.
***پویه مددی
Dienstag, 12. Juni 2007
گزارشى از مسجد سليمان، شهری در حال احتضار:اينجا فقر براستی معنا شده است
خبرگزارى انتخاب : مسجد سليمان، شهری در حال احتضار:
پويه مددی:وقتی نفس ات تنگ شد و بوی غريبی شامه ات را آزارد بايد مطمئن شويد که به دروازه(از چندين دهه قبل به ورودی اين شهر، دروازه می گويند) مسجد سليمان رسيده ايد. اولين هديه اش به ميهمانان هوای گرم و آلوده به گازی است، که استشمام ان برای تازه واردين باعث سر درد و حالت تهوع می گردد. و سپس جاده های پر پيچ و خم و مملو از دست اندازي، که کلافه ات می کنند. و مهمتر از همه جامعه شهر نشين مسجد سليمان است که در چشم هيچ يک نشانی از اميد نمی بيني، اينجا اعتياد به مواد افيونی بيداد می کند. فقر براستی معنا شده است. سيستم بهداشتی استانداردی وجود ندارد. حتی در اين ماه های گرم آب جيره بندی است و هر روز خاموشی های متناوب گريبان مردم را می گيرد. کار نيست و صنايعی وجود ندارد. شهر انگار در حال احتضار است.
مسجدسليمان به لحاظ جغرافيايی در شمال شرقی استان خوزستان و در 125 کيلومتری اهواز واقع شده است. اين شهرستان از شمال به دزفول، از شرق به استان چهارمحال و بختياری و ايذه، از جنوب به رامهرمز و از غرب به شوشتر محدود می گردد.
اين شهر از لحاظ آب و هوايی ، دارای آب و هوايی گرم و خشک و يا بقولی نيمه صحرايی است. به گونه ايی که نواحی شمالی آن حتی در فصل تابستان دارای آب و هوايی خنک و تا اندازه ای قابل تحمل، ولی در همان حال نواحی جنوبی آن گرم و طاقت فرسا است .
مسجد سليمان از شهرهاى مهم نفتى استان خوزستان بشمار ميرود. از نظر تاريخی نيز طبق كاوشهاى باستانشناسي، آثار كهن مربوط به زندگى غار نشينى و دوران ماقبل تاريخ در اين سرزمين كشف شده و گفته ميشود كه در همين مكان هوشنگ پيشدادى در اثر برخورد دو سنگ چخماق شعله آتش را براى اولين بار كشف كرده است.
مسجد سليمان در زمان كيانيان، عيلاميها، مادها، پارس ها، سلوكيان، اشكانيان و ساسانيان اهميت فراوانى داشته است و آثار برجا مانده از آن دوران شاهد اين ادعاست. اين شهر جنوبی همچنين زادگاه چيش پيش پارسى بوده است.
مسجد سليمان درقرن هشتم قبل از ميلاد جزء سرزمين عيلام بوده و در آن عصر ” آساك“ نام داشت و در دوران پارسها ” پارسوماش“ ناميده ميشد. در قرون وسطى نيز ” تُلْغُر“ خوانده ميشد، سپس به ” جهانگيري“ و ” ميدان نفتون“ معروف گرديد. بعد از اينكه آثار آتشكده سر مسجد براى همگان مشخص شد، بنا به تصويب مجلس شوراى ملى در سال 1305 خورشيدى به ” مسجد سليمان“ تغيير نام يافت.
گفته می شود شهر مسجدسليمان بيش از 3000سال قدمت دارد که وجود آثار باستانی و ابنيه های تاريخی از جمله آتشکده سرمسجد ، برد نشانده ، تپه باستانی کلگه زری (زرين) ، قلعه تُزك دِز- بين چم آسياب و مسجد سليمان، قلعه بَرْدى- بخش انديكا ، قلعه لِيْت ( ريت) – روستاى دو بلوطان،
قلعه خواجه – بخش انديكا ، يك برجى – بخش انديكا ، سيم بند( طاقا) – بخش انديكا ، پل نگين- بخش انديكا، بَرْد قمچى- در انديكا، کتيبه ها و امثالهم همه گواهی بر مدعای مورخين است. دوران پر شکوهی که با هخامنشيان آغاز شده و در زمان حمله اعراب با رکودی اجتناب ناپذير مواجه گرديد. صفحه سرمسجد بر فراز تپه ای که مشرف به محله سربيشه مسجدسليمان است. قرار گرفته که به ان تپه سرمسجد می گويند.
دوران رکودی که گروهی دليل آن را کوچ اجباری ساکنان اين ناحيه دانسته که علت آن هنوز هم ، در هاله ای از ابهام قرار دارد. اين دوران رکود با کشف اولين چاه نفت در خاور ميانه و دومين منبع عظيم نفتی پس از پنسيلوانيا توسط اولين شرکت اکشتافی متعلق به ويليام ناکس دارسی و خروج اولين قطرات نفت از جان خاک ، به اتمام رسيد و شهر رونقی دوباره گرفت.
هرچند سايه استعمار بسيار سنگين می نمود اما باعث ايجاد کار بسيار و البته رونق روز افزون گرديد. وجود امکانات بسيار باعث شد که سيل مردم ديگر مناطق به اين شهر باستانی روانه گردد . نفت سرآغاز تحولی عظيم در اين شهر شد.
کلمه نفت ريشه اوستايى دارد در زبان اوستايى نپتا Nepta به معنى روغن معدنى است كه بعدها اعراب آن را نفت ناميدند. در زبان هاى فرانسه و انگليس آن را پترول Petrolو پتروليوم petroleum مى نامند كه از دو بخش لاتين Petros به معنى سنگ، Cleum به معناى روغن به دست آمده است. سابقه آشنايى انسان با نفت به پيش از دوره عصر فلزات مى رسد. هرودوت زمان استفاده از نفت را پيش از چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح ذكر مى كند.
چاه نمره يک مسجدسليمان در 5 خرداد 1287 خورشيدی به ثمر رسيد يعنی دو روز مانده به پايان مهلت هفت ساله ويليام دارسی برای کشف نفت در ايران ، تيم انگليسی در عمق 338 طح زمين در سازند آسماری مسجدسليمان به نفت رسيد و چاه شماره يک بوجود آمد کمتز از دو سال پس از کشف نفت در 1290 ه ش توليد نفت از چاه شماره يک خاورميانه آغاز روزانه 500 بشکه نفت توليد شد . امروزه اين چاه تنها يک موزه نيست هنوز در لايه های تحتانی آن نفت موجود است اما استخراج آن هزينه های گزافی را در بردارد که مقرون به صرفه نيست.
در اين باره بسيار گفته شده است که باز گفتن آن از حوصله مبحث اين مقاله خارج است.اما رونق مسجد سليمان پس از اکتشاف نفت دوباره آغاز گشته و پس از مدتی رشد روز افزونی به خود گرفت.
اين شهر نمايشگاهی از اولين هاست، اولين پل صنعتي، اولين سيستم روشنايی و... در کنار اين موارد هوانيروز پديد آمد ،کارخانه تانک سازی ساخته شد و خانه هابی بلوکی که قرار بود مسکن خانواده های نظاميانی باشد که حضورشان در اين منطقه با توجه به شرايط خاص، امری اجتناب ناپذير می نمود.
همه اين شواهد گويای اين امر بود که هدف از دوباره سازی اين شهر، ايجاد منطقه ايی کاملا نظامی در کنار حوزه های نفت و گاز بود. شهر دوباره زنده شد و رکورد تمام اولين ها در اين شهر به خاطر حضور بيگانگان رقم خورد اولين فرودگاه ، اولين مرکز تفريحی ، راه آهن ، شهر چهره تازه گرفت جوان شد و ديگر اثری از آن دوران رکود و فرسودگی بر جای نماند. اما چرخ روزگار بازی بسياری دارد.
متاسفانه با آغاز جنگ تحميلی اين شهر آماج حملات توپخانه ای ارتش عراق قرار گرفت و شايد بصراحت بتوان گفت که هرآنچه ساخته شده بود بکلی از بين رفت. مردم اين شهر نيز مانند اهالی شهرهای ديگر استان به انتظار بازسازی شهر خود ماندند. اما چون ديگر مناطق کمتر عملی ديدند. شهر به خرابه ای بيشتر نزديک است، تا يک شهر مهم نفت خيز. هيچ مکان تفريحی مشخص و استانداردی نيست. در اين شهر حتی يک بيمارستان مجهز نيز يافت نمی شود.
شهری که روزی رکورد دار اولين ها در ايران بود، امروز رکورد دار آخرين ها است.و هر چه داشته به تاريخ پيوسته امروزه باشگاه گلف اش(اولين باشگاه گلف ايران) به بيابانی بدل شده است. واقعيت آنست که شهر امروزی با شهری که در تاريخ معاصر ثبت شده ، فاصله های بسياری از هر حيث دارد .
پس از خلاصه مختصری از آنچه که از آغاز تا به امروز بر سر اين شهر رفته است، نوبت به شهر، جامعه و مشکلات امروزين اين شهر می رسد که در گزارشهای بعدی به انتشار خواهد رسيد.
پويه مددی:وقتی نفس ات تنگ شد و بوی غريبی شامه ات را آزارد بايد مطمئن شويد که به دروازه(از چندين دهه قبل به ورودی اين شهر، دروازه می گويند) مسجد سليمان رسيده ايد. اولين هديه اش به ميهمانان هوای گرم و آلوده به گازی است، که استشمام ان برای تازه واردين باعث سر درد و حالت تهوع می گردد. و سپس جاده های پر پيچ و خم و مملو از دست اندازي، که کلافه ات می کنند. و مهمتر از همه جامعه شهر نشين مسجد سليمان است که در چشم هيچ يک نشانی از اميد نمی بيني، اينجا اعتياد به مواد افيونی بيداد می کند. فقر براستی معنا شده است. سيستم بهداشتی استانداردی وجود ندارد. حتی در اين ماه های گرم آب جيره بندی است و هر روز خاموشی های متناوب گريبان مردم را می گيرد. کار نيست و صنايعی وجود ندارد. شهر انگار در حال احتضار است.
مسجدسليمان به لحاظ جغرافيايی در شمال شرقی استان خوزستان و در 125 کيلومتری اهواز واقع شده است. اين شهرستان از شمال به دزفول، از شرق به استان چهارمحال و بختياری و ايذه، از جنوب به رامهرمز و از غرب به شوشتر محدود می گردد.
اين شهر از لحاظ آب و هوايی ، دارای آب و هوايی گرم و خشک و يا بقولی نيمه صحرايی است. به گونه ايی که نواحی شمالی آن حتی در فصل تابستان دارای آب و هوايی خنک و تا اندازه ای قابل تحمل، ولی در همان حال نواحی جنوبی آن گرم و طاقت فرسا است .
مسجد سليمان از شهرهاى مهم نفتى استان خوزستان بشمار ميرود. از نظر تاريخی نيز طبق كاوشهاى باستانشناسي، آثار كهن مربوط به زندگى غار نشينى و دوران ماقبل تاريخ در اين سرزمين كشف شده و گفته ميشود كه در همين مكان هوشنگ پيشدادى در اثر برخورد دو سنگ چخماق شعله آتش را براى اولين بار كشف كرده است.
مسجد سليمان در زمان كيانيان، عيلاميها، مادها، پارس ها، سلوكيان، اشكانيان و ساسانيان اهميت فراوانى داشته است و آثار برجا مانده از آن دوران شاهد اين ادعاست. اين شهر جنوبی همچنين زادگاه چيش پيش پارسى بوده است.
مسجد سليمان درقرن هشتم قبل از ميلاد جزء سرزمين عيلام بوده و در آن عصر ” آساك“ نام داشت و در دوران پارسها ” پارسوماش“ ناميده ميشد. در قرون وسطى نيز ” تُلْغُر“ خوانده ميشد، سپس به ” جهانگيري“ و ” ميدان نفتون“ معروف گرديد. بعد از اينكه آثار آتشكده سر مسجد براى همگان مشخص شد، بنا به تصويب مجلس شوراى ملى در سال 1305 خورشيدى به ” مسجد سليمان“ تغيير نام يافت.
گفته می شود شهر مسجدسليمان بيش از 3000سال قدمت دارد که وجود آثار باستانی و ابنيه های تاريخی از جمله آتشکده سرمسجد ، برد نشانده ، تپه باستانی کلگه زری (زرين) ، قلعه تُزك دِز- بين چم آسياب و مسجد سليمان، قلعه بَرْدى- بخش انديكا ، قلعه لِيْت ( ريت) – روستاى دو بلوطان،
قلعه خواجه – بخش انديكا ، يك برجى – بخش انديكا ، سيم بند( طاقا) – بخش انديكا ، پل نگين- بخش انديكا، بَرْد قمچى- در انديكا، کتيبه ها و امثالهم همه گواهی بر مدعای مورخين است. دوران پر شکوهی که با هخامنشيان آغاز شده و در زمان حمله اعراب با رکودی اجتناب ناپذير مواجه گرديد. صفحه سرمسجد بر فراز تپه ای که مشرف به محله سربيشه مسجدسليمان است. قرار گرفته که به ان تپه سرمسجد می گويند.
دوران رکودی که گروهی دليل آن را کوچ اجباری ساکنان اين ناحيه دانسته که علت آن هنوز هم ، در هاله ای از ابهام قرار دارد. اين دوران رکود با کشف اولين چاه نفت در خاور ميانه و دومين منبع عظيم نفتی پس از پنسيلوانيا توسط اولين شرکت اکشتافی متعلق به ويليام ناکس دارسی و خروج اولين قطرات نفت از جان خاک ، به اتمام رسيد و شهر رونقی دوباره گرفت.
هرچند سايه استعمار بسيار سنگين می نمود اما باعث ايجاد کار بسيار و البته رونق روز افزون گرديد. وجود امکانات بسيار باعث شد که سيل مردم ديگر مناطق به اين شهر باستانی روانه گردد . نفت سرآغاز تحولی عظيم در اين شهر شد.
کلمه نفت ريشه اوستايى دارد در زبان اوستايى نپتا Nepta به معنى روغن معدنى است كه بعدها اعراب آن را نفت ناميدند. در زبان هاى فرانسه و انگليس آن را پترول Petrolو پتروليوم petroleum مى نامند كه از دو بخش لاتين Petros به معنى سنگ، Cleum به معناى روغن به دست آمده است. سابقه آشنايى انسان با نفت به پيش از دوره عصر فلزات مى رسد. هرودوت زمان استفاده از نفت را پيش از چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح ذكر مى كند.
چاه نمره يک مسجدسليمان در 5 خرداد 1287 خورشيدی به ثمر رسيد يعنی دو روز مانده به پايان مهلت هفت ساله ويليام دارسی برای کشف نفت در ايران ، تيم انگليسی در عمق 338 طح زمين در سازند آسماری مسجدسليمان به نفت رسيد و چاه شماره يک بوجود آمد کمتز از دو سال پس از کشف نفت در 1290 ه ش توليد نفت از چاه شماره يک خاورميانه آغاز روزانه 500 بشکه نفت توليد شد . امروزه اين چاه تنها يک موزه نيست هنوز در لايه های تحتانی آن نفت موجود است اما استخراج آن هزينه های گزافی را در بردارد که مقرون به صرفه نيست.
در اين باره بسيار گفته شده است که باز گفتن آن از حوصله مبحث اين مقاله خارج است.اما رونق مسجد سليمان پس از اکتشاف نفت دوباره آغاز گشته و پس از مدتی رشد روز افزونی به خود گرفت.
اين شهر نمايشگاهی از اولين هاست، اولين پل صنعتي، اولين سيستم روشنايی و... در کنار اين موارد هوانيروز پديد آمد ،کارخانه تانک سازی ساخته شد و خانه هابی بلوکی که قرار بود مسکن خانواده های نظاميانی باشد که حضورشان در اين منطقه با توجه به شرايط خاص، امری اجتناب ناپذير می نمود.
همه اين شواهد گويای اين امر بود که هدف از دوباره سازی اين شهر، ايجاد منطقه ايی کاملا نظامی در کنار حوزه های نفت و گاز بود. شهر دوباره زنده شد و رکورد تمام اولين ها در اين شهر به خاطر حضور بيگانگان رقم خورد اولين فرودگاه ، اولين مرکز تفريحی ، راه آهن ، شهر چهره تازه گرفت جوان شد و ديگر اثری از آن دوران رکود و فرسودگی بر جای نماند. اما چرخ روزگار بازی بسياری دارد.
متاسفانه با آغاز جنگ تحميلی اين شهر آماج حملات توپخانه ای ارتش عراق قرار گرفت و شايد بصراحت بتوان گفت که هرآنچه ساخته شده بود بکلی از بين رفت. مردم اين شهر نيز مانند اهالی شهرهای ديگر استان به انتظار بازسازی شهر خود ماندند. اما چون ديگر مناطق کمتر عملی ديدند. شهر به خرابه ای بيشتر نزديک است، تا يک شهر مهم نفت خيز. هيچ مکان تفريحی مشخص و استانداردی نيست. در اين شهر حتی يک بيمارستان مجهز نيز يافت نمی شود.
شهری که روزی رکورد دار اولين ها در ايران بود، امروز رکورد دار آخرين ها است.و هر چه داشته به تاريخ پيوسته امروزه باشگاه گلف اش(اولين باشگاه گلف ايران) به بيابانی بدل شده است. واقعيت آنست که شهر امروزی با شهری که در تاريخ معاصر ثبت شده ، فاصله های بسياری از هر حيث دارد .
پس از خلاصه مختصری از آنچه که از آغاز تا به امروز بر سر اين شهر رفته است، نوبت به شهر، جامعه و مشکلات امروزين اين شهر می رسد که در گزارشهای بعدی به انتشار خواهد رسيد.
Donnerstag, 17. Mai 2007
Mittwoch, 2. Mai 2007
Dienstag, 1. Mai 2007
Abonnieren
Posts (Atom)